خوش در خور است، حسرت تو با گریستن


بی یاد تو حلال مبادا گریستن

بی گریه دوستدار تو آرام گیر نیست


یا کاو کاو دیده و دل یا گریستن

گویی که یاد می کنمت گه گهی، ولی


بیهوده نیست در دل شب ها گریستن

نازم به غمزهٔ تو که یک گام کرده است


صد ساله ره ز دیدهٔ من تا گریستن

من خود کی ام که گریه به حالم کنی، ولی


می زیبدت به نرگس شهلا گریستن

گر کام دل ز گریه میسر شود، ز دوست


صد سال می توان به تمنا گریستن

عرفی حریف دیدهٔ تر نیستی، ولی


بسیار گریه آورد این نا گریستن